جدول جو
جدول جو

معنی خش خط - جستجوی لغت در جدول جو

خش خط
خوش خط و خال، خوشی خط، کسی که خوب می نویسد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خش خش
تصویر خش خش
صدای حرکت خفیف دو چیز بر روی یکدیگر مانند کاغذ، برگ خشک و پارچۀ آهاردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خط
تصویر خوش خط
ویژگی کسی که خط زیبا و نیکو دارد و خط را خوب می نویسد، خوش نویس، نوشته شده با خطی واضح و خوانا مثلاً تکالیف خوش خط
فرهنگ فارسی عمید
(خِ خِ)
حکایت صوت جامۀ آهاردار گاه رفتن یا جنبیدن صاحب آن و امثال آن. بانگ جامۀ نو و بانگ کاغذو جز آن. خشت خشت. (یادداشت بخط مؤلف) :
از آنسو خشخش مخفی ازینسو شق شق مدفون
شنو این رمز از قاری سؤال است آن جواب است این.
نظام قاری.
آواز رفتن مار در سقف یا میان کزل و کاه. (یادداشت بخط مؤلف) : و خشخش رفتن او (افعی) همچون خشخش درختان بود که باد بر وی بزد. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ خَطط / خَ)
آنکه نیکو نویسد. آنکه خط خوب دارد، کنایه از جوان مزلف و خوب روی. (از ناظم الاطباء). آنکه بر عارض خطی خوش دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خِ خَ)
صدای که هنگام نوشتن از قلم برآید که آن را صریر خوانند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خش خش
تصویر خش خش
صدای کاغذ و پارچه آهاردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش خط
تصویر خوش خط
آنکه خط خوب دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشخط
تصویر خشخط
خشنوشت آوایی که به هنگام نوشتن از خامه بر آید
فرهنگ لغت هوشیار
خطاط، خوش قلم، خوشنویس
متضاد: بدخط
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پارازیت، نوفه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صدایی که از لگدمال کردن برگهای خشک برخیزد، به خوبی، کاری را با خوشی به انجام رساندن
فرهنگ گویش مازندرانی